مهدویت"، "انسان جهانی" و "جهان انسانی"(وعدههای "هنوز تحققنیافته" خداوند)
میلاد مبارک امام زمان (عج) _ دانشگاه صنعتی شریف _نیمه شعبان ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم.
خدمت برادران و خواهران عزیز سلام عرض میکنم. دوست ما دو پرسش طرح کردند که به هم مربوط است اما قابل تفکیک هست. یکی پرسیدند که آیا از عدالت قبل از عدالت، یعنی عدالت عادی بشری تا قبل از ظهور و عدالت مطلق جهانی، یعنی حکومت واحد عدل اخلاقی جهانی، آیا آن عدالت قبل از این عدالت معنادار و ممکن و قابل مطالبه و پیگیری هست یا نه؟ یعنی انتظار عدالت جهانی به مفهوم سلب مسئولیت تا قبل از آن انقلاب بزرگ که همهی دولتها و رژیمها و همهی فاصلههای فرهنگی و طبقاتی را در جهان منتفی میکند آیا انتظار آن انقلاب بزرگ توجیهی برای رفع مسئولیت ما قبل از آن نهضت است یا حتی به این معناست که نمیتوان کاری کرد؟ چون کسانی گفتهاند نمیتوان کاری کرد و کسانی گفتهاند حتی اگر بتوان کاری کرد نباید کاری کرد. آیا این ایده درست است یا این ایده که انتظار عدالت جهانی برای مؤمنین به خدا و عدالت تا قبل از ظهور آن انقلاب و انفجار بزرگ انسانی مسئولیتآور است و به این معناست که ما یک قلهای برای مفهوم و مصداق عدالت تعریف میکنیم و خود را در دامنهی این قله در حال ارتفاع گرفتن یا تلاش برای ارتفاع گرفتن ترسیم و تصور میکنیم و به این معنا تلاش برای عدالت هر چه کاملتر اما ناقص تا پیش از برقراری عدالت مطلق در جهان و ظهور دست خداوند در عالم چنین تصویر و صورتبندی از مسئله داشته باشیم. خب این دو نوع نگاه است و این دو تفسیر در همهی ادیان و همهی مذاهب هست چون همه به نحوی منتظر این دورهی آخرالزمان بودهاند و هستند. در متون اصلی مسیحیت، یهود، زرتشتی، بودیزم، هندوایزم، عرفانها و پاره ادیان بشری یا الهی تحریف شده در شرق و غرب عالم از ادیان سرخپوستی تا آفریقایی تا شرق آسیا تا قطب شمال تا جنگلهای آمازون از صنعتی و مرفهترین جوامع تا ابتداییترین جوامع هم امروز و هم دیروز این مقوله به شکلهای مختلف به چشم میخورد ولی در همهی اینها این دو تفسیر وجود داشته که چون بعداً خواهد آمد به این معنی است که امروز کاری نمیتوان و نباید کرد و یا به عکس، در انتظار آنچه بعد خواهد آمد ما باید به لحاظ انسانی و به عنوان بندگان خداوند احساس مسئولیت کنیم و احکام خداوند و توحید و عدالت را در حد وسع و امکان در سطح جهان گسترش بدهیم. در خانه و خانواده و شهر و محلهی خودمان هر چه میتوانیم اینها را محقق و محققتر بکنیم و همچنین تلاش کنیم تا آن را گسترش جهانی بدهیم. اگر بخواهیم خلاصه بکنیم چون وعدهی عدالت جهانی داده شده است پس امروز باید در آن مسیر تلاش کرد یا نه، چون وعدهای داده شده است ما مسئولیت و توانی نداریم و انتظار به مفهوم تعطیل شریعت و عدالت و وظیفه است. این دو فکر بود، هست و خواهد بود و فقط هم مخصوص ادیان و مذاهب الهی و بشری نیست و ایدئولوژیها و مکاتب مادی که به طور ویژه در یکی، دو قرن گذشته در حوزهی تاریخسازی و تمدنسازی ظهور کردهاند و ابتدا در اروپا و بعد جاهای دیگر در این 150 سال اخیر تلاشهایی برای تحقق بهشت موعود در زمین با انکار یا دور زدن وعدههای الهی و به روشی مادی نه الهی انجام دادند و نتیجه هم همین جهانی شده که امروز میبینیم که امنیت و عدالت و اخلاق و عقلانیت و معنویت آن محصول همین جنگ و تلاشهای ایدئولوژیهای مختلف در به خصوص 100 یا 150 سال اخیر است. در این مکاتب مادی هم این مسئلهی آخرالزمان هم مطرح است منتها آخرالزمان مادی است. آخرالزمان مارکسیستی، آخرالزمان نظام سرمایهداری، لیبرال سرمایهداری، آخرالزمانی که فاشیستها تعریف میکردند. بنابراین تمامی مکاتب، ادیان و مذاهب الهی و غیر الهی از جامعهی موعود سخن گفتهاند یا حداقل غالباً سخن گفتهاند و شعارهای آنها در سطوح کلی به هم شبیه است. یعنی وقتی شما از عدالت و برابری و برادری و اخلاق و معنویت و رفاه و سلامت صحبت میکنی هیچ مکتب مادی یا الهی صریحاً رو در روی شما نمیایستد و نفی و انکار بکند و بگوید نه، اینها ارزش نیست. بلکه همهی این مفاهیم تفسیر به رأی و تحریف میشود و در نهایت هم مصادره به مطلوب میشود. یعنی آن ارزشها و پیشفرضهایی که خودشان دارند را به عنوان نتیجه یا هدف طرح میکنند. حالا سوالی که مطرح شده این است که منتظر عدالت جهانی نهایی بودن که تقریباً همهی جهان به نحوی به آن باور دارند و برای آن استدلال دارند و استدلال فلسفی، کلامی و الهیاتی و استدلال جامعهشناختی و اقتصادی و سیاسی و حقوق بشری و حتی محیط زیستی و از این قبیل هم دارند، ما تا قبل از این اتفاق بزرگ چه مسئولیتی داریم؟ آیا از ما کاری بر میآید؟ آیا این تلاش مشروع است؟ آیا به جایی میرسد؟ اگر صفر و صدی و سیاه و سفید نگاه کنیم خیر. تا قبل از آن نهضت بزرگ چنین اتفاقی نخواهد افتاد. چون اساساً در روایات هست که در انقلاب بزرگ عدالت جهانی همهی دولتها و حکومتها و قدرتها و ابرقدرتها سرنگون میشوند یا اصلاح میشوند. یک معنای این آن است که شما با تلاش برای اصلاح یک نقطه در جهان آن هم در امروز که اقتصاد و فرهنگ و تکنولوژی و دانش کاملاً در هم تنیده است و تقریباً نمیتوان به صورت جزیرهای در جهان عمل کرد، نمیتوان تکلیف حقوق بشر و عدالت را در یک نقطهی خاص جزیرهای در جهان تعیین تکلیف کرد بدون آنکه به سرنوشت کل جهان اندیشید و متعرض شد. همه چیز به هم مربوط است. در روایات ما هم نگفتهاند که وقتی حضرت تشریف میآورند عدالت را در یک نقطهای از زمین اجرا میکنند. صاحبان قدرت و ثروت در نقاط دیگر عالم بیکار نمینشینند. آنها به شما اجازه نمیدهند که شما در یک جزیره، یک سرزمین محدود مرزبندیشده برای خودتان جامعهی موعود درست کنید و به سراغ شما میآیند و وجود شما را یک تهدید علیه خودشان تلقی میکنند و واقعاً هم هست. دعوت سایر ملتها به جنبش علیه آن قدرتها و حکومتها است و لذا هجوم میکنند و تهدید و تحریم و جنگ و تهمت و دروغ و فشار و جنگ روانی را راه میاندازند. بنابراین یکی از دلایلی که تا یک انقلاب جهانی اتفاق نیفتد حتی در یک سرزمین محدود هم نمیتوان عدالت لازم و کافی را اجرا کرد همین است که نظام جهانی و بشری به هم پیوسته است. چطور استکبار و جبههی ضد عدالت جهانی عمل میکند؟ یعنی به سرزمین خودش قانع نیست که مثلاً بگوید در سرزمین خودمان اغنیا و سرمایهداران فقرا و مستضعفان را بچاپند و دیگر به سرزمینهای دیگر کاری نداشته باشیم. نه. وقتی نظام فاسد طبقاتی خلاف توحید و عدالت در جوامع خودشان تشکیل دادند، صاحبان قدرت و ثروت حرام اکتفا نکردند و از مرزهای خود خارج شدند و به کل جهان دست انداختند و دو جنگ جهانی را به راه انداختند تا تقریباً بر اغلب کشورهای جهان در این 100، 150 سال مسلط شدند و آنها را بین خودشان تقسیم کردند. الان نهادهای بینالمللی در اختیار آنهاست. سازمان ملل، سازمان حقوق بشر، سازمان انرژی هستهای، یونسکو، یونیسف، همگی از یک اتاق فرمان واحد شامل همین 4، 5 قدرت کنترل میشود. قدرتهایی که بمب اتم ساختهاند و به بقیهی بشر تحکم میکنند. این قانون جنگل است. ما بمب اتم داریم پس حق وتو داریم. اگر همهی شما یک چیز بگویید و یکی از ما یک چیز دیگر بگوید چون بمب اتم دارد حق با اوست. این دموکراسی جهانی میشود. یک جهان دموکراتیک و یک جهانی که حقوق بشر بر آن حاکم است همین جهانی است که اینها ساختهاند. این محصول مدرنیته است. چپ مدرنیته سوسیالیزم و راست مدرنیته فاشیزم و سرمایهداری است و اتفاقاً هر سهی اینها از جامعهی جهانی سخن گفتهاند. هر سه از دولت جهانی حرف زدهاند. کمونیستها از جهان کمونیستی واحد تحت قدرت حزب واحد سخن گفتهاند. نظام سرمایهداری گفت نظام لیبرالیزم اقتصادی، فرهنگی و سیاسی پایان تاریخ و آخرالزمان است و کنترل این دهکدهی جهانی به دست کدخدا است و ما کدخدا هستیم. فاشیستها و نازیها و هیتلر هم میخواستند همین کار را بکنند. منتها هیتلر شکست خورد و اینها ماندند ولی تفکر یکی است. آن طرف جهانی عمل کرده و میکند و شما تا جهانی عمل نکنید نمیتوانید حتی در یک نقطهی خاصی از جهان عدالت لازم و کافی را برقرار کنید. اما میتوانید تلاش خودتان را بکنید. سوال این است که اگر نمیتوانیم 100 باشیم آیا در حد توان، 70، 60، 50 تلاش بکنیم یا نه؟ آیا این تلاش معقول است؟ آیا ممکن است؟ آیا مشروع است؟ پاسخ اینها «آری» است. بله. ما در راه تحقق عدالت 100 درصدی تلاش میکنیم برای عدالتی هر چه میتوانیم نزدیکتر به او. حکومتی هر چه بتوانیم اسلامیتر و مردمیتر و عادلتر و اشکالات آن را با انتقاد و پیشنهاد برطرف میکنیم. نهی از منکر یعنی انتقاد و امر به معروف یعنی پیشنهاد. با هجوم به جبههی ضد ارزش یعنی نهی از منکر و با دفاع از فهرست ارزشهای انسانی و اجتماعی، اخلاق و الهی یعنی امر به معروف پیش میرویم. اگر این کار را نکنید جامعه و حاکمیتها به سمت سیاهتر شدن میروند. پیامبر فرمود اگر نقد و نظارت و پیگیری و مبارزه نکنید اشرار و باندهای مافیایی و فاسد، مافیای قدرت و قروت، مافیاهای رسانه، مافیاهای تکنولوژی و علم و ضد معرفت بر شما و بر جهان حاکم میشوند. به تعبیر پیامبر اینها اشرار هستند. فرمودند اگر بیکار بنشینید و بگویید چون صد درصد نمیشود پس ما برای 40 درصد آن هم تلاش نکنیم و اگر بخواهید فقط دعا بکنید صدای دعای شما از گوش خودتان بالاتر نخواهد رفت و مستجاب نخواهد شد. حتی اگر تمام شب را مشغول دعا و ذکر و سجده باشید ولی روز مبارزه نکنید اینطور است. این اصل مسئله است. آیا عدالت قبل از آن نهضت با عدالت بعد از آن نهضت قابل مقایسه است؟ آری و نه. در اصول آری، چون همین اهدافی که ما باید در طول تاریخ به دنبال آن باشیم، اهدافی که آخرالزمان است و موعود است و وعدهی همهی انبیا و خداوند در انجیل و تورات و قرآن است تحقق همین ارزشها به طور کامل و عالی است. همهی آنچه که انبیا و اولیای خدا گفتهاند تحقق عام جهانی پیدا خواهد کرد. بنابراین از همان سنخ است و ما باید برای همانها تلاش کنیم. اما آیا این با آن قابل مقایسه است؟ خیر. در آن نهضت بزرگ با رهبری خطاناپذیر امام معصوم و حجت خدا و با دست در دست گذاشتن همهی عوامل مادی و عوامل غیبی اتفاقات بزرگی خواهد افتاد که آن اتفاقات امروز در دسترس هیچ کس نیست. اتفاقاتی که بعداً خواهد افتاد با اتفاقاتی که امروز میافتد از این جهت قابل مقایسه نیست. نه به لحاظ کمیت و نه به لحاظ کیفیت قابل مقایسه نیست. جهان و انسان دیگری ساخته شد. این جهان موجود و این سیستم فاسد در جهان تخریب خواهد شد. اینها عین صریح روایات است که آن عدالت مطلق بر پایهی شالودههای ظلم بنا نمیشود که بگویند حالا که بخشی از این پایهها ظالمانه هست بقیه را عادلانه میسازیم. نه، این پایهها باید تغییر کند. آنها در دسترس و در اختیار بشر عادی نیست اما باید تلاش خود را در آن مسیر بکنیم. در این باب روایت از حضرت امیر(ع) هست که میفرماید همهی بشریت ادعا میکنند و واقعاً هم شاید خیلیها میخواهند که عدالت و رفاه و برادری و اخلاق و محبت و معنویت و صلح حاکم باشد. کسی که اینها را با زبان رد نمیکند. اما یک عدهای دروغ میگویند چون منافع آنها در این چیزها نیست و آنها مستکبرینی هستند که در برابر همهی نهضتهای آزادیبخش مبارزه میکنند. همین الان و قبلاً و پس از این هم خواهند کرد. زمان نهضت بزرگ هم در برابر آن خواهند ایستاد. یک عدهای هم راست میگویند ولی نمیدانند چگونه که اکثر مصلحان بشری در شرق و غرب عالم همینطور هستند. حضرت امیر(ع) این تعبیر را به کار میبرند و میفرمایند «المتشتةُ غَداً عنِ الاصل النازِلَةُ بالفَرع...» فرمودند بشریت دچار یک تشتتی میشود که اصل را از فرع درست تشخیص نمیدهد. ریشه را از شاخه درست تشخیص نمیدهد و به جای اینکه ریشهها را اصلاح کند به سراغ شاخه میرود و نمیفهمد که شاخه یکی، دوتا نیست. یک انقلاب رادیکال و بنیادین و یک انقلاب بزرگ در سطح جهان نیاز است. انقلابهای کوچک و نیمچه انقلابها پیش از ظهور باید اتفاق بیفتد و انقلاب ما که انقلاب اسلامی است بین انقلابهای بشری یک انقلاب کبیر بود و کوچک نبود اما نسبت به انقلابی که در پیش خواهد بود یک انقلاب کوچک است. آن انقلاب در سراسر جهان تحولات بزرگی پیش خواهد آورد که در روایات و همینطور در کتب مقدس سایر ادیان و مذاهب به آن اشاره شده است. ولی دقیقترین و شفافترین اشارهها در منابع شیعه آمده است. و الا شما در منابع زرتشتی، مسیحی، یهودی، بودایی و هندو این مباحث را میبینید. راجع به فضاحت بشر، سقوط و انحطاط بشر به لحاظ حقوقی و اخلاقی و عدالت در عین پیشرفت مادی در حوزهی صنعت و علوم تجربی در این منابع متفاوت ادیان مختلف اشاره شده است و بعد آن اتفاق بزرگ که یک اتفاق الهی انسانی و یک انقلاب بزرگ در عقیده و اخلاق و فرهنگ بشر و یک انقلاب بزرگ در اقتصاد جهانی و در نظام سیاسی بینالملل و تعلیم و تربیت و همهی عرصهها خواهد بود اتفاق میافتد. نخست با یک درگیری خونین در سطح جهان شروع میشود که در بعضی روایات داریم 6 تا 8 ماه در سراسر جهان جنگ شعلهور خواهد شد و صاحبان قدرت و ثروت در دنیا، استکبار، امپریالیستها و امثال اینهایی که هستند با قدرت سخت و با آتش مقابله میکنند و خون می ریزند. تا چند ماه علق و عرق میریزند. «عَلَق» یعنی خون شهدا و «عرق» یعنی تلاش و کار خستگیناپذیر و باید با اینها مقابله کرد و وقتی که این رژیمها و قدرتهای فاسد جهانی ضعیف شدند و دچار فروپاشی شدند در آن لحظه به تدریج بحث تربیت انسان جهانی و جهان انسانی شروع میشود که در روایت داریم ایشان با مسیحیان بر اساس انجیل، با یهود بر اساس تورات، با هر دین و مکتبی بر اساس مبانی که خودشان قبول دارند سخن میگویند و استدلال میکنند و احتجاج میکنند و به همهی مستضعفین جهان محبت و خدمت میکنند. مثل پدری که با انگشت عسل در دهان کودک نوزاد خود بگذارد خدمت شیرین به بشریت میکند. با همهی ادیان مختلف گفتگو میکند. با آنهایی که مسلحانه و با خشونت به جنگ با عدالت میآیند با خشونت رفتار میکنند. جواب خشونت، خشونت است. اینکه در روایت «ملحمهی کبری» و قصابی بزرگ و نبرد بزرگ جهانی داریم، از این طرف شهدای بسیار و از آن طرف کشتگان بسیار داریم مربوط به آنهایی است که همین الان دنیا را به خاک و خون کشیدهاند. مربوط به آنهایی است که در همین 100 سال اخیر 150 جنگ به راه انداختهاند. مربوط به آنهایی است که در طول تاریخ در برابر انبیا و مقسطین و عدالتخواهان ایستادند و کشتند و قلع و قمع کردند و بحث آنها نه منطق بود و نه اخلاق و نه عدالت بود و فقط شمشیر و خشونت بود. جواب آنها خشونت است. آنها در دنیا 10 درصد هم نیستند و 90 درصد ملتها و بشریت هستند. در روایات ما هرگز نگفتهاند با آنها با شمشیر سخن میگویند. با آنها محبت و عدالت و گفتگو و دعوت خواهد بود و به تدریج خود آنها مسلمان و موحد میشوند طوری که در سراسر جهان غیر مسلمانی با تفسیر صحیح نخواهد ماند. مسلمانهای آن زمان هم مثل ما نخواهند بود و به یک شکل دیگری مسلمان هستند. مسلمان شناسنامهای و شیعهی شناسنامهای نیستند. بشر تربیت میشود. در روایات داریم که عقول بشر و عقلانیت در جهان ارتقا پیدا میکند. علم امروز دو حرف از 27 حرف است و 25 حرف دیگر از علوم مادی و علوم معنوی به علم بشر افزوده خواهد شد. انقلاب علمی، انقلاب تربیتی، انقلاب اقتصادی جهانی صورت میگیرد که میفرماید گرسنه و فقیری دیگر در جهان نمیماند. زکات و مالیات هست و کسی نیست که بگیرد. انقلاب اخلاقی صورت میگیرد. همه با هم برادر و خواهر میشوند. انقلاب امنیتی صورت میگیرد. در روایت داریم که دختران جوان به تنهایی از شرق تا غرب و از غرب تا شرق عالم با هر وسیلهای که بخواهند میروند و هیچ کس متعرض آنها نمیشوند و حتی به آنها توهین نمیکنند. چنین امنیتی موجود میشود. پس یک انقلاب بزرگ است. من یک وقتی تعبیر کردم که ده انقلاب در یک انقلاب اتفاق میافتد که در ابعاد جهانی هم هست. خب زور ما که به چنین وضعی نمیرسد. در انقلاب ما امام شروع کرد و یک بخشی را آزاد کرد و شما دیدید که چطور 8 سال جنگ تحمیل کردند و تحریم میکنند و توطئه میکنند و دروغ میگویند و تهمت میزنند و الان هم که این ملتهای عرب قیام کردهاند که بیداری اسلامی اتفاق بیفتد و باز ببینید که چه بلایی بر سر آنها آمد و همه را تبدیل به جنگ داخلی و جنگ مذهبی و قومی و تروریزم و بمبگذاری و آدمکشی کردند. اجازه نمیدهند. امروز آل سعود و صهیونیستها و آمریکاییها و فرانسویها و دیگران و در هر دورهای یک کسانی هستند. فرعونها و نمرودها و قارونها و ملعم باعوراها و آخوندنماها و به قول امام آخوندهای درباری که این جنایات را توجیه مذهبی میکنند. اینها همیشه بودهاند. قرآن اشاره میکند که اینها همیشه بودهاند و خواهند ماند. چه زمانی اینها در سراسر عالم اصلاح و سرکوب خواهند شد و همهی این بحرانها مدیریت خواهد شد که اینطور نباشد که کسانی از سیری و پرخوری بترکند و کسانی هم از گرسنگی سرپا اسکلت بشوند. امروز نزدیک به یک میلیارد انسان در جهان گرسنه میخوابد. از 7 میلیارد انسان یک میلیارد انسان به معنی واقعی و نه به معنی فانتزی گرسنه هستند. یعنی شکم آنها غار و غور میکند و شبها نمیتوانند بخوابند و بعضی از آنها حتی از گشنگی میمیرند. از هر 7 انسان یک نفر به معنی دقیق کلمه گرسنه است و اکثر بشریت از حقیقت دور است. ما و شما هم دور هستیم. یک انقلاب معرفتی و تربیتی، یک انقلاب اخلاقی و معنوی، یک انقلاب اقتصادی و سیاسی لازم است. خب این اصل مسئله است ولی تا قبل از این چه؟ حضرت امیر(ع) فرمودند «المتشتةُ غَداً عنِ الاصل النازِلَةُ بالفَرع...» همه نزول میکنند و پایین میآیند و به شاخهها و مسائل فرعی میچسبند و اصل و ریشههای بشر «المتشتة» تشتت است. انواع و اقسام تحلیلها و پیشنهادها اعم از غلط و درست مطرح میشود. «المؤملةُ الفتح...» همه آرزوی پیروزی دارند اما «من غیر جهةِ» نه از راه درست و بلکه از مسیر نادرست است. علم و تکنولوژی هست ولی در مسیر غلط صرف میشود. قدرت هست اما علیه بشر مصرف میشود. علم هست، بمب اتمی و شیمیایی مصرف میکند. رسانه هست اما در جهت فروپاشی خانواده و گسترش فساد اخلاقی و غیره از آن استفاده میکنند. به جای اینکه از همین رسانه در جهت رشد بشر استفاده بشود. «المؤملةُ الفتح...» همهی مکاتب، جریانها، قدرتها، ایدئولوژیها آرزوی فتح و پیروزی دارند اما «من غیر جهةِ» نه از راه درست بلکه از بیراهه و خطا میروند. «کَانکم قد تکاملة من الله فیکمُ الصنایع...» این تعبیر جواب سوال همین دوستمان است که پرسیدند آیا انقلاب آخرالزمان تکمیل تلاشهای عدالتخواهانهی قبل از آن نهضت است یا اصلاً ربطی به این ندارد و ما نباید یا نمیتوانیم کاری بکنیم. جواب حضرت امیر(ع) این است که چرا، ارتباط دارد. «کانکم قد تکاملة من الله فیکم الصنایع...» خداوند در حق شما به کمال رسانده و خواهد رساند. این کارکرد و این صنعت و مهارت و روش و دستاوردها کامل خواهد شد. «و اراکُم ما کنتم تعملون...» و همهی آنچه که بشر در طول تاریخ آرزوی آن را داشته است «اراکم» به شما ارائه خواهد شد. نه اینکه امام زمان سوپرمن باشد که همه زندگی خود را بکنند و یک نفر بیاید و مشکلات را حل کند و بعد هم بگوید مشکلات را حل کردم و حالا میتوانید راحت باشید. اینطور نیست. رهبر یک انقلاب بشری و جهانی است. رهبری و تربیت میکند ولی همهی بشریت باید به پا خیزند و اقدام کنند. این کار خواهد شد. حلقهی اصلی اطراف حضرت 313 نفر هستند. حلقهی بعدی طبق بعضی از روایات 10 هزار نفر هستند که ردهی دوم فرماندهی هستند و ردهی بعد نخبگان جهان و همهی ملتها هستند و به تدریج طوری میشود که میلیاردها بشر ایشان را به عنوان رهبر خودشان و امام عادل به رسمیت میشناسند و میگویند ما این خط و فکر و فرهنگ و اقتصاد و سیاست و مدیریت و رسانه و دانشگاه و حوزه و بازار را قبول داریم. ما این چیزی را قبول داریم که شما میگویی. و اینقدر دین در طول تاریخ تحریف شده که در روایات داریم وقتی ایشان میآیند و دین را معرفی میکنند دینداران میگویند تو بیدین هستی. «کلُهُم یتأولون علیه بالقرآن...» قرآن را به دست میگیرند و برای حضرت مهدی قرآن میخوانند و میگویند به قرآن عمل کن. یعنی میخواهند به «شریک القرآن» قرآن را یاد بدهند. یعنی حتی فرهنگ دینی در جهان منحط شده است. خب مگر الان به نام دین در همه جای جهان همه کار نمیکنند؟ یعنی «بوش» و «اوباما» بزرگترین خونریزیهای جهان را راه میاندازند و بعد هم به کلیسا میرود و بعد هم کفشهای خود را در میآورد و به مسجد میرود. عید فطر هم میگیرد. صهیونیستها بزرگترین جنایت و نسلکشی تاریخ و بزرگترین هلوکاست را در فلسطین انجام میدهند و بعد هم به کنار دیوار ندبه میروند. همه جا همینطور است و حتی دین تحریف میشود و اینقدر حرکت سخت است که شاید این را نشنیده باشید من اخیراً دیدم در روایاتی آمده که حتی آن 313 نفری که از سراسر جهان و از نژادها و ملیتهای مختلف گزینش شدهاند و خودشان را به مکه میرسانند شب به رختخواب میروند و صبح کسی آنها را در رختخواب نمیبیند. صبح مکه و در کنار کعبه هستند. در روایت آمده که میپرسند چطور؟ امام(ع) میفرمایند اینها از بین ابرها پرواز میکنند. حالا بعضیها گفتهاند مراد از این همین امکانات فعلی و هواپیما است و بعضیها گفتهاند طیالارض و حرکت به شیوهی خاص است. ممکن است هر دوی اینها باشد. امام هادی(ع) میفرمایند روزی خواهد رسید که با همین تکهی آهن میتوان به فضا رفت و در آسمانها پرید و روزی این اتفاق میافتد یا حضرت امیر(ع) در یک روایت فرمودند از درون همین آبی که از کنار شما میگذرد میتوان آتش استخراج کرد. یعنی اشاره به انواع انرژیها و انرژی هستهای داشتهاند. همهی این حرفها زده شده است. یا مثلاً میگویند چطور ایشان بر همهی جهان مسلط میشوند و اگر در شرق هستند چطور غرب را مدیریت میکنند؟ فرمود آن زمان ایشان در شرق عالم حرف میزند و در غرب عالم تصویر ایشان را میبینند و صدای ایشان را هم میشنوند. حالا یک زمانی این فقط در قالب معجزه قابل فهم بود ولی امروز در قالب تکنولوژی عادی هم میشود و ممکن است این هم از هر دو نوع باشد. ما خیلی نمیخواهیم راجع به اینها بحث کنیم. اتفاقاً در روایتی از خود ایشان نقل شده که ایشان فرمودند این سوالهایی که به درد شما نمیخورد و از شما مشکلی حل نمیکند را نپرسید. با شمشیر میآیند یا با سلاحهای جدید میآیند؟ با اسب میآیند یا با تانک میآیند؟ اسب سفید است یا سیاه است؟ خب اینها چه ربط و تأثیری دارد؟ میپرسند ایشان الان ازدواج کردهاند یا نکردهاند و اگر ازدواج کردهاند خانم و بچههای ایشان کجا هستند؟ بعد خانم ایشان هم همینقدر عمر کرده یا نکرده است. ایشان چه غذاهایی میخورند؟ خود ایشان در این مورد فرمودند سوالات بیربط که اگر برای شما توضیح هم بدهند همهی آنها را نمیفهمید و اگر هم بفهمید مشکلی از شما حل نمیکند را نپرسید. مسئلهی اصلی این است که دست خدا از پرده بیرون خواهد آمد. امیدوار باشید و از آیندهی بشریت مأیوس نشوید. وعدههای خداوند تحقق خواهد یافت ولی تا قبل از آن اگر در همان مسیر عمل کنید حتی اگر قبل از نهضت از دنیا بروید جزو سربازان همان نهضت محسوب میشوید و اصلاً جزو یاران ایشان محسوب میشوید. اینها در روایات ما هست. یک وقت کسی نگوید این بیعدالتی است که یک عده در آن زمان هستند و ما نیستیم. نه، خیلیها آن زمان هستند و با ایشان دشمنی هم میکنند. صرف آن زمان بودن نیست. زمان پیامبر(ص) هم خیلیها بودند. زمان امیرالمؤمنین علی(ع) هم خیلیها بودند. صرف آن زمان بودن که ملاک نیست. این که چه کاری باید صورت بگیرد را دقت کنید. مسائل فنی، علمی، نظم و مدیریت است و همهی اینها هم در چهارچوب اخلاق و حقوق است. دوست ما سوال کردند و گفتند یک عده میگویند تمدنسازی اسلامی یعنی ژاپن اسلامی و یک عده گفتهاند یعنی آمریکای اسلامی. اصلاً وقتی از ژاپن و آمریکا و کرهی جنوبی و کرهی شمالی میگویی منظورت چه هست؟ یک نقاط مثبتی در هر کدام از آن نظامسازیها دیدهای و بعد فکر میکنی که همان کافی است؟ یعنی فقط یک اذان و اقامه اول آن میگویند و همان اسلامی میشود یا میخواهی از آن طرف نفی کنی و بگویی در هیچ نظام بشری تا قبل از ظهور هیچ ارزش مثبتی نیست و کلاً سیاه و سفید است؟ هر دو تفسیر غلط است. هم کسی که فکر کند اگر در تمدنهای فعلی جهان مزایایی هست یا در تمدنهای قبلی جهان بوده چون همهی ارزشهای اسلامی در آن نیست و مثلاً از 100 ارزش 5 ارزش مثل نظم و به وعده درست عمل کردن و برنامهریزی و دقت و وقتشناسی را دارد، اثر ندارد. چرا، ارزش خود را دارد. اما آیا میخواهی نتیجه بگیری چون این 5 ارزش یا این 10 ارزش هست 90 ارزش دیگر که به توحید و عدالت و اخلاق مربوط میشود مهم نیست و همین 7، 8 ارزش مادی و تکنولوژی مهم است؟ این هم غلط است. جواب این است که در فهرست ارزشهای اسلامی مثلاً 100 ارزش داریم. این ارزشها از مقولهی توحید و تکامل معنوی و اخلاقی انسانها و برادری و محبت و اخلاق تا کار و برنامهریزی هست. همهی اینها ارزشهای اسلامی است. یک جامعهی غیر اسلامی اگر به 5 یا 10 مورد از این ارزشها عمل کرده به نتایج دنیوی که میرسد حتی اگر به خدا و آخرت عقیده نداشته باشد. نتیجهی دنیوی نظم و پشتکار چیست؟ پیشرفت مادی است. اما آیا به نتیجهی 90 ارزش دیگر هم میرسد؟ نه، نمیرسد. حالا این سوال را از خودمان میکنیم که آیا سبک زندگی ما و شما از آن 100 ارزش اسلامی چند مورد را دارد؟ آن وقت میبینیم که مشکل پیدا میکنیم. نه فقط بخشی از ارزشهایی که در دنیا هم فایده دارد را نمیبینی بلکه بخشی از ارزشهای الهی و اخروی را هم در این زندگی نمیبینی. جواب همهی اینهایی که میگویند ژاپن اسلامی و آمریکای اسلامی و چین اسلامی و سوئیس اسلامی این است که همهی ارزشهای اسلامی اگر حتی به خدا و آخرت عقیده نداشته باشی برای تو دنیای خوبی را میسازد. مگر اخلاق اسلامی چه میگوید؟ میگوید محبت، بخشش، سخاوت، گذشت، عفو، اغماض، ایثار و دعوت به اینها میکند و اینها را واجبات میداند. واجبات احکام اسلام همینهاست. از آن طرف محرمات تهمت و غیبت و خشونت و دروغ و آبروریزی و غصب حقوق مردم و تجاوز به حریم جنسی دیگران و تجاوز به حریم اقتصادی دیگران است و دزدی و قمار را حرام میکند. خب اصلاً کاری به آخرت نداریم و فقط دنیا را در نظر میگیریم. اگر اینها در یک جامعه باشد آن جامعه خوشبخت میشود؟ نه، از این ناحیه ضربه میخورد. حالا اگر یک جامعهای به سه ارزش مثل نظم، برنامهریزی و پرکاری عمل بکند سود دنیوی را میبرد و به لحاظ ثروت و قدرت و تکنولوژی جلو میافتد. اگر همان به ده ارزش اسلامی عمل نکرد. یعنی اهل زنا و شراب و قمار و شرک و خرافه بود چوب و صدمهی آنها را میخورد. نه فقط در آخرت بلکه در دنیا همه صدمه میخورد. یک مرتبه خانواده کلاً متلاشی میشود. افسردگی و خودکشی زیاد میشود. زندگی معنای خود را از دست میدهد. این آثار دنیوی احکام و اخلاق اسلامی و الهی است و آثار اخروی آن هم که مهمتر است. چون حداکثر 70، 80 سال در این دنیا هستیم و بعد ابدیت است. این احکام اخلاق و احکام اسلام و آن 100 ارزش اسلامی هم فکر این دنیا را کرده و هم فکر ابدیت را کرده است. ما به کدام از آنها عمل میکنیم؟ ما به خیلی از آن ارزشها چه آنهایی که سریع در دنیا جواب میدهد و چه آنهایی که ممکن است در دنیا مستقیم نتیجهی آن را نبینی را عمل نمیکنیم. حتی همینهایی هم که میگویند به لحاظ دنیوی ضرر دارد هم به لحاظ دنیوی سود دارد. مثلاً میگویند روزه. اگر شما به خدا و آخرت هم عقیده نداشته باشی میدانی که روزه فواید مادی دارد. جهاد و دفاع یعنی اجازه ندهی دیگران و دشمنان بر تو مسلط بشوند و این یعنی استقلال و عزت داشته باشی. اگر آخرت را هم قبول نداری دنیای با عزت و دنیای با ذلت را مساوی میدانی؟ مسئلهی ناموس که مسخره میکنند را میگویم. ناموس یعنی انسان حریم جنسی دارد. یعنی جنسیت به علاوهی اخلاق و نه منهای اخلاق، یعنی عدالت جنسیتی، یعنی جنسیت به علاوهی حقوق زن و مرد و کودک که در اثر این رابطه به دنیا میآید و او هم یک انسان است. او حق دارد از طریق نامشروع به دنیا نیاید. یکی از بزرگترین مظلومان در جهان بچههای حرامزاده و ولدالزنا هستند. هیچ گناهی نکرده ولی چوب یک جنایت اخلاقی پدر و مادر خود را میخورد. هم در دنیا از بعضی حقوق و حرمت خود محروم میشود و هم از یک سری از تکاملها باز میماند. کودکی که در اثر شهوترانی شما دو نفر به دنیا میآید حق ندارد؟ او نباید کرامت میداشت؟ آیا شما اجازه داشتی یک انسان جدیدی را وارد این عالم بکنی بدون اینکه به طهارت مولود و حلالزادگی او بیندیشید که از یک مسیر اخلاقی به دنیا بیاید و یک انسان در این عالم خلق بشود؟ یا اینکه تو به این چیزها کاری نداری و همان لحظه فقط مثل حیوانات به لذائذ خودت میاندیشی؟ حیوانات حرام و حلال ندارند. شریعت ندارند. پیغمبر ندارند. واجب و حرام ندارند. باید و نباید اخلاقی و احکام و حقوق ندارند ولی انسان این چیزها را دارد. این ارزشها را ببینید نگویید که ما چون داریم به اینها عمل میکنیم و خطا داریم و چون مسلمان هستیم به بهشت میرویم و آنها چون فلان هستند به بهشت نمیروند. نه آقا، بهشت و جهنم در دست کسی نیست. خیلی از مسلمانها به جهنم میروند و بعضی غیر مسلمانان هم که عناد ندارند ولی ناآگاه هستند به جهنم نمیروند. در عالم برزخ و پس از این عالم دوباره آزمون میشوند و تا قبل از قیامت و بهشت و جهنم همه تعیین تکلیف میشوند. خداوند در قرآن فرمود به هیچ کدام از شما هم ستم نمیشود. هر اتفاقی که میافتد محصول مستقیم تصمیمات خود شما خواهد بود و خود شما برای خود شما تصمیم میگیرید و فقط خود شما خود را به بهشت یا جهنم میبرید و هیچ کس شما را به زور به جایی نمیبرد. انبیا آمدهاند تا بگویند درست تصمیم بگیر. اگر میخواهی تمدنسازی بکنی، اگر میخواهی علم و تکنولوژی و ازدواج و تفریح داشته باشی طوری برنامهریزی کن که در انتها به بهشت ختم بشود و نه جهنم. یعنی در انتها خوشبخت بشوی و نه بدبخت. یعنی در انتها به نفع تو باشد و نه به ضرر تو. خب وقتی حضرت تشریف میآورند تمدنسازی در عالیترین سطح به نام علمی و تکنولوژیک و نظم جهانی است اما به نحوی که انسانیت انسان فدا نشود. تمدن پیشرفته اما الهی و نه مادی، توأم با عدالت اخلاقی و نه فقط عدالت در تقسیم مساوی علوفه بین بشر است. چون بعضیها یک طوری از عدالت میگویند که انگار انتهای آن این میشود که سهمیهی علوفهی همه مساوی باشد. قضیه این نیست و انسان خیلی بالاتر است. انسان فقط شکم نیست. شکم هم هست و حتماً سیر کردن شکمهای گرسنه یکی از اهداف این نضهت در سراسر جهان است و در این باب خیلی روایت داریم اما مسئله بالاتر از این است. مسئله خلافت الهی انسان است. خداوند در قرآن خطاب به کل بشر فرمود «هو الذی جعلکم خلائف الارض...» اوست خدایی که شما را جانشین و خلیفه در زمین قرار داد. خب این باید تحقق پیدا کند. تا حالا کامل تحقق پیدا نکرده است. آیهی 165 سورهی انعام، آیهی 14 سورهی یونس، آیهی 39 سورهی فاطر و آیات متعددی به مسئلهی خلافت انسان اشاره کرده است. این خلافت همهی انسانها در عالم و خلیفت الله شدن آنها تحقق پیدا نکرده است. این وعدهی خداوند است و باید تحقق پیدا کند. خدا در قرآن میفرماید «ان الله لا یخلف المیعاد...» خدای متعال به وعدهی خود عمل خواهد کرد و خلف وعده نخواهد کرد. این وعده هنوز عملی نشده است. به طور گاهگاهی شده اما به طور کامل جهانی نشده است. «اذ قال ربک للملائک انی جاعلٌ فی الارضِ خلیفه...» خداوند وقتی به فرشتگانی که انسانشناسی آنها کامل نبود توضیح داد که من خلیفهای در زمین نصب و جعل میکنم و این در کل ارض است و برای همه است و پیامبران و پیامبر اکرم(ص) برای کل بشریت آمده است. مگر الان صدای پیامبر اکرم(ص) و پیامبران به همهی بشریت به طور کامل رسیده است؟ «قُل یا ایها الناس انی رسول الله علیکم جمیعاً...» خداوند به پیامبر(ص) میفرمایند که به کل بشریت تا ابد خطاب کن و بگو من فرستادهی الله به سوی همهی شما هستم و این اتفاق باید بیفتد. خداوند به رسولالله میفرماید «ما ارسلناک الا کافةً للناس بشیراً و نذیراً...» تو را برای همهی بشریت و همهی نژادها فرستادیم. تو را برای امروز 7 میلیارد و فردا بیشتر فرستادیم. «بشیراً و نذیراً» یک خبر خوب و یک خبر بد را باید به همهی بشریت بدهی. خبر خوب بهشت است و خبر بد جهنم است. خبر خوب زندگی بهشتی در دنیا و خبر بد زندگی جهنمی است. خبر خوب و خبر بد را به بشر ابلاغ کن. این خبر باید به گوش همهی بشر برسد تا آزادانه تصمیم بگیرند. قرآن برای این آمده است. «تبارک الذی نزَّل الفرقانَ علی عبدهِ لیکونَ للعالمین نذیراً...» خجسته است خداوند، آنکه بر بندهی خود فرقان نازل کرد. قرآن فرقان است. فرقان یعنی فرق، ریشهی فرقان فرق است. یعنی تفکیک حق از باطل در همهی عرصهها است. مرزبندی بین عدل و ظلم در همهی عرصهها است. خداوند این را به بنده و بردهی خود محمد(ص) فرستاد «لیکون للعالمین نذیراً...» تا به همهی جهان و جهانیان اخطار کند و بگوید که در خطر هستید و زندگی را به شوخی نگیرید. در تک تک ثانیههای زندگی شما حق و مسئولیت است. باید زندگی را جدی بگیرید و بترسید و با سرنوشت خود بازی نکنید. وقتی خداوند میفرمایند «انی جاعلک للناس اماماً...» یعنی تو را برای همهی بشریت امام و رهبر قرار دادیم. از حضرت ابراهیم تا حضرت پیامبر(ص) همینطور بوده است و اینکه زمین برای همهی بشریت است در حالی که الان زمین برای همهی بشریت و در اختیار همهی بشریت نیست. در آن انقلاب بزرگ جهانی این اتفاق خواهد افتاد. قرآن میفرماید «و الارض وضعها للانام...» همهی زمین را برای همهی بشریت قرار دادیم. آیا الان همهی بشریت از همهی زمین درست استفاده میکنند؟ آیا همه به حق خود میرسند؟ «رزقاً لکُم...» میگوید تمام این امکانات طبیعی عالم رزق برای همهی شماست. نه اینکه بعضیها که یک اقلیت در بعضی جوامع هستند تا خرخره بخورند و یک اکثریتی از بشر گرسنه باشند. «هو انشأکُم من الارض...» اوست خداوند که شما را از زمین پدید آورد. تمام عناصری که در بدن ماست همان عناصری است که در زمین است و از طریق تغذیه اینها را وارد بدن میکند تا بازسازی شود. وقتی هم که میمیری این بدن ما دوباره زمین میشود و دیگری چیزی از این بدن نمیماند. میفرمایند «هو انشأکم من الارض...» شما را از زمین آفریدیم. خداوند از همین موادی که در زمین است بدن شما را انشا کرد. «و استعمرکم فیها...» و از شما خواست که زمین را آباد کنید. هنوز تمام زمین آباد نیست و اکثر زمین خرابه است و حق بقیه در دست یک اقلیتی است. پیامبر(ص) فرمودند نگاه ما به بشریت این است که یکی از فلسفههای قیام آخرالزمان هم همین است. «الخلق کلهم عیال الله...» همهی بشریت، بلکه خلق همهی موجودات است، همه در حکم خانوادهی خداوند هستند و همه نانخور خداوند هستند. «فاَحبهم الی الله عز وجل انفعهم لعیاله...» پیامبر فرمود به شما میگویم که خداوند بین شما چه کسانی را بیش از همه دوست دارد؟ کسی که به خانوادهی خدا یعنی به بشریت بیشتر خدمت کند و به آنها سود برساند. هر کس مشکلات بیشتری از مردم بیشتری حل کند نزد خداوند محبوبتر است. انقلاب آخرالزمان میآید تا چنین کاری را در سطح جهان انجام بدهد. «کلکُم عیال الله...» همهی شما تحت تکفل خداوند هستید و رزق شما با خداست. «و الله سبحانه کافلٌ عیاله...» یعنی خداوند متفکل خانوادهی خود یعنی همهی موجودات و مخلوقات است. «هو الذی انشأکُم منِ نفسٍ واحده...» ببینید پیامهای امام زمان همگی پیامهای قرآن و پیامهای انبیا است. خداوند فرمود «هو الذی انشأکُم من نفس واحده...» میگوید بشریت شما را از نژادها و جنسیتهای مختلف و قومیتها و زبانهای مختلف آفریدیم اما بدانید که همهی شما یک ریشه دارید. هیچ بخشی از بشر خودش را از بخش دیگری از بشر بالاتر و مهمتر و عزیز نداند. هیچ کدام قوم و خویش ویژهی خداوند نیستید. «انشأکُم خلقکم من نفس واحده...» نه زن از مرد و نه مرد از زن، نه این قوم و نژاد از آن قوم نژاد و نه آن قوم و نژاد از این قوم نژاد بهتر نیست و همه یکی هستید. یک وقت این تفاوتهای قومی و نژادی و جنسیتی باعث نشود شما فکر کنید با هم متفاوت هستید و یک عده از شما بهتر و یک عده از شما بدتر هستید. امام زمان(عج) میآید تا این برابری و برادری را در سطح جهان اعمال کند. حتی خداوند در قرآن میفرماید کعبه «قیام للناس...»، «جعلَ اللهُ کعبة البیت الحرام قیامِ للناس...» خداوند کعبهی بیتالحرام را مایهی قیام و قوام و سرپا ایستادن کل بشریت قرار داده است و هنوز این اتفاق نیفتاده که کل بشریت در کنار کعبه به وحدت بشری و وحدت جهانی برسند و این اتفاق خواهد افتاد و این باعث امن و امنیت بشر است. «اذ جعلَ البیت المثابة للناس و امنا...» ما کعبه را چیزی قرار دادیم که کل بشریت در آنجا اجتماع و وحدت کنند که این مرکز وحدت بشر است و هم امنیت برای بشریت در آنجا مهیا است. حالا هر کدام از این آیات و روایاتی که میخوانم جواب یک سری از سوالات است ولی در عین حال اگر باز هم سوالی ماند یادداشت کنید و بفرمایید. این نکتهای که عرض کردم که اجرای این عدالت جهانی اینقدر سخت است که حتی آن 313 نفر که شما فرض کنید امام یکی از اینها باشد. شما در طول تاریخ 313 نفر مثل امام ندارید. فرض کنید هر کدام از آنها یکی مثل امام بودهاند که آن کار عظیم را کرده است. حضرت امیر(ع) یک خطبهای به نام «بیان» دارند که معروف است و این سخنرانی را در بصره انجام دادند و راجع به یاران اصلی و قرارگاه مرکزی نهضت آخرالزمان است که چند نفر هستند و فرمودند تعداد آخرین نبرد که نبرد و انقلاب جهانی است به تعداد اولین نبرد است. در جنگ بدر 313 نفر بودند که جنگیدند و اولین نبرد در دفاع از توحید و عدالت بود که با سپاهی چندین برابر خودشان با دست خالی جنگیدند و پیروز شدند. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند یاران اصلی آخرین نبرد که نبرد جهانی است به تعداد یاران اولین نبرد است. یعنی 313 نفر هستند. بعد بعضی از اصحاب که پای سخنرانی امیرالمؤمنین علی(ع) در بصره بودند گفتند اسمهای آنها را بگویید که چه کسانی هستند. آیا از بین ما کسانی هستند؟ آنها چه کسانی هستند؟ حضرت چند نام را ذکر کردند و بعد فرمودند آنها از نژادها و قومیتهای مختلف هستند که از شرق و غرب عالم یک مرتبه در کعبه جمع میشوند. یاران مهدی جمع میشوند و به دنبال او، او را در کنارهی منارهی مسجد الحرام مییابند و آنجا است که او خود را به یاران خویش معرفی میکند و سپس به کعبه تکیه میدهد و نخستین تکبیر آغاز انقلاب بزرگ در جهان را سر میدهد و فریاد میزند «انا المهدی» من مهدی هستم. هر کس میخواهد ابراهیم و نوح و عیسی و موسی را ببیند اینک من را ببیند. هر کس میخواهد محمد و علی و تک تک اهل بیت را ببیند من را ببیند. هر کس به دنبال یوسف و یونس میگردد من را ببیند. «فیقولون له انت المهدی؟» امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند ایشان همین 313 نفر را قبل از آغاز نهضت دوباره امتحان میکنند. چون حتی بعضی از همینها باید در یک فاصلهی محدودی تربیت بشوند و تکامل پیدا کنند تا به آن حد برسند. چون در این انقلاب آنقدر تردید و تهدید پیش میآید که ممکن است وسط آن ده بار شک و تردید کنند که آیا واقعاً این کار درست است و آیا واقعاً ما پیروز میشویم؟ حتی در روایت داریم چون ممکن است بعضی از آن 313 نفر شک کنند امتحان میشوند. بعضیها از ایشان میپرسند «انت المهدی؟» واقعاً مهدی شما هستید؟ «فیقولون لهم نعم یا انصاری...» آری برادرانم. «ثم انه فی نفسه...» حضرت امیر(ع) در روایت میفرمایند وقتی ایشان اولین معرفی را میکنند دوباره مخفی میشوند. «ان هم لینظرهم کیفهم فی طاعةِ...» مأموریتی برای این 313 نفر تعریف میکنند و دوباره مخفی میشوند که هیچ کدام از اینها نمیدانند ایشان کجاست. ایشان به مدینه میرفتند «فیخبرون هم انهُ لاحقٍ بقبرهِ جد رسول الله...» بعد به آن اطلاع میدهند که من در کنار مزار جدم رسولالله در مدینه هستم. اینها سریع به سمت مدینه میروند. «یوجهُ الی مکه...» ایشان دوباره به مکه بر میگردند. یعنی حتی آن 313 نفر را چند بار آزمایش میکنند که اینها در شرایط خاص مأموریتهای خاص و مهم را دقیق و هوشمندانه انجام خواهند داد یا نه. و بعد از این در روایت داریم که سه بار آزمون میشوند و بعد این اتفاق میافتد. آخرین نکتهای که میخواستم عرض کنم بحث انقلاب در اقتصاد جهانی است. همین الان شعار جهانیسازی داده میشود. جهانیسازی شعار خوبی است. جهانی شدن اصلاً جزو وعدههای خداوند است. جهانی شدن جزو زمینههای قیام آخرالزمان و عدالت جهانی است. همهی جهان یک شهر و همه شهروندان یک شهر واحد هستند و حقوق برابر دارند و همهی این میلیاردها بشر گرچه ملیت و قومیتهای متفاوتی دارند اما همه برادر و برابر هستند. نه به معنی مساوات مکانیکی ولی برابر و برادر و موحد هستند. در حوزهی جهانیسازی اسلامی و جهانیسازی که سرمایهداری غرب شعار آن را میدهد و قبلاً هم کمونیستها شعار آن را میدادند درست که یک شباهتی با هم دارند که آن هم یک حکومت واحد در سراسر جهان و رژیم حقوقی واحد در جهان و رژیم اقتصادی واحد در جهان است که شعار خوبی است و همان برابری و برادری است اما این رژیم چه رژیمی است و سرکردگان آن چه کسانی هستند؟ باز مادیون هستند؟ کدخدای آن جهانیسازی که نظام سرمایهداری غرب میگوید سرمایهدارها هستند. سرمایهداران صهیونیست هستند. حاکم و رهبر آن جهانیسازی که کمونیستها میگفتند حزب کمونیست بود که یک حزب طبقاتی بود که همان سرمایهداری بود منتها سرمایهداری شخصی و کمپانیها تبدیل به سرمایهداری حزبی شد. رهبر جهانیسازی فاشیستها کسی مثل هیتلر است. اما رهبر جهانیسازی اسلامی و مهدوی چه کسی است و کادر اصلی رهبری که آن 313 نفر هستند چه کسانی هستند؟ نمونههای متعالی اخلاق و انسانیت علم و عقلانیت و عدالت است که تمام این اصطلاحات در روایات آمده است. اینها دارند برای جهانیسازی از نوع سرمایهداری فرهنگسازی میکنند که کدخدای جهان سرمایهداری صهیونیستی باشد. ما هم از جهانیسازی حرف میزنیم. انتظار مهدی یعنی انتظار جهانیسازی واحد منتها جهان عادلانه و نه جهان ظالمانه. وحدت اندیشه و نظر، وحدت بشر، وحدت جهانی، در آن نظام دیگر طایفهگرایی و نژادپرستی و امتیازخواهی و تبعیض طبقاتی نباید باشد. اما در نظام جهانیشدهی سرمایهداری همهی اینها هست و اصلاً مبنای آن بر اساس همین تبعیضها و تفاوتها و شکافهاست. سفید بر سیاه ترجیح دارد. سرمایهدار بر فقیر حاکم است. غرب بر شرق باید مسلط باشد. در خود غرب هم سرمایهدارها باید بر تودهی مردم مسلط باشند. رسانهها باید در جهان در دست گروه خاصی باشد. فرهنگسازی باید در دست آنها باشد. تکنولوژی و علم باید آنطور که آنها میخواهند و در جهت خواستهی آنها مصرف بشود. اما در این جهانیسازی اندیشهی زیریبنایی برای این تفکر و این ذهنیت است که همهی انسانها برادر و برابر هستند. همه برادر و خواهر هستند و هیچ کس بر هیچ کس برتر نیست. «لا فضل لعربیاً علی عجمی و لا عجمیاً علی عربی...» عرب و عجم نداریم، شرق و غرب نخواهیم داشت. «لله المشرق و المغرب...» خداوند در قرآن میفرماید شرق و غرب ازآن خداست. اینطور نیست که خدا اینجا هست و آنجا نیست. در شرق بیشتر است و در غرب کمتر است. هر کسی برای خودش خدایان مختلف ندارد که بعد از درون آن جنگهای مختلف بیرون بیاید. خدای واحد برای همهی بشریت است. با این خداست که میتوان صلح و وحدت جهانی ایجاد کرد. وقتی بگوییم همهی ما یک خدا داریم میتوانیم با هم برادر و خواهر باشیم. اگر قرار باشد هر قوم و نژاد و قبیله و گروه یک خدا یا خدایانی برای خودشان داشته باشند از درون آن شرک بیرون میآید و از درون شرک ظلم بیرون میآید. نتیجهی شرک یعنی چندخدایی و خدایان مختلف جنگ و خشونت و شرک در عمل یعنی جنگهای طبقاتی و فاصلههای طبقاتی و فاصلههای اجتماعی به اسم ملیت و ناسیونالیزم و قومیت و نژاد میشود. اما توحید در عقیده و نظر که میگوید یک چیز این عالم منسجم و یکپارچه و منظم است و یک خدا دارد و «انا لله و انا الیه راجعون...» و این «انا» یعنی همهی ما بشریت و بلکه یعنی همهی موجودات از یک خدا هستیم و متعلق به یک خدا هستیم و همه به سوی او باز میگردیم و به محضر و ملاقات او میرویم. از درون این توحید است که صلح جهانی و وحدت و برادری و خواهری و برابری بیرون میآید. از درون شرک خصومت و تضاد بیرون میآید. شرک تضاد است. عالم چند خدایی عالم متناقض است. نگاه توحیدی به عالم است که عالم را یکدست و منسجم میکند و جهان هم منطق پیدا میکند و هم معنا و هم مبدأ و هم معاد پیدا میکند و انسان به عنوان یک موجود ویژه در این جهان است. امام زمان(عج) میآیند همین کارهایی که الان ما وظیفه داریم و آن را انجام نمیدهند به طول کامل انجام میدهد. مثلاً خداوند در قرآن میفرماید «لا یسخر قومٌ من قوم...» هیچ قومیت و ملت و نژادی حق ندارد قوم و نژاد و ملت و زبان دیگری را مسخره کند و این کار حرام است. در آیهی 11 سورهی مبارکهی حجرات میگوید هیچ نژاد و قومیت و قبیله و زبان و ملت و شهری حق ندارد مردم دیگری را مسخره کند. «عصا ان یکون خیراً مِنهُم...» بسا که آنها از شما بهتر باشند و شما آنها را مسخره میکنید و برای آنها جوک میسازید و به آنها توهین میکنید. بسا آنها از شما شریفتر و بهتر هستند. «و لا نساءٌ من نساء...» به طور ویژه به زنان اشاره میکند که کسی حق ندارد به زنان توهین کند و خداوند به خصوص به خود زنان میفرمایند خود شما همدیگر را دست نیندازید و همدیگر را مسخره نکنید. در مجالس زنانه همدیگر را مسخره نکنید و به همدیگر توهین نکنید. «عصا ان یکون خیراً منهن...» بسا آن زنی که تو او را مسخره میکنی از تو شریفتر و بهتر است. «و لا تلمذوا انفسکُم...» به همدیگر تکه نیندازید. خداوند به بشریت میگوید ای 7 میلیارد انسان اینقدر همدیگر را مسخره نکنید. «لا تلمذوا انفسکم...» به همدیگر تکه نیندازید و متلک نگویید و عیبجویی نکنید و همدیگر را تحقیر نکنید. «و لا تنابضوا بالالقاب...» روی همدیگر لقبهای زشت نگذارید و برچسبهای زشت و توهینآمیز و مسخرهکننده روی هم نچسبانید. امام زمان(عج) میخواهد همان کاری را بکند که وظیفهی ماست ولی ما عمل نمیکنیم و باید اینها عمل بشود. یعنی بشریت به گونهای تربیت میشود که دیگر هیچ بشری به هیچ بشر دیگری توهین نکند. هیچ زن و مردی همدیگر را مسخره نکنند. هیچ قوم و نژاد و زبان و قبیله و ملتی، ملت دیگر را مسخره نکند. سفیدپوست سیاهپوست را مسخره نکند. پیامبر(ص) میفرمایند «ان الناس من عهد الآدم الی یومِنا...» بشریت همیشه همین بوده که ما میگوییم. از ابتدا و از زمان حضرت آدم تا امروز و تا ابد «الی یومنا هذا...» مثل دندانههای شانه همه با هم برابر هستید. فرمود این منطق همهی انبیا از آدم تا امروز و تا ابد و تا امام زمان(عج) است منتها ما عمل نمیکنیم. حتی در خانواده ما تبعیض قائل هستیم. در محله تبعیض قائل هستیم. به هم توهین میکنند. این کلاس به آن کلاس و در خود کلاس این به آن و این باند به آن باند و این صنف به آن صنف و در داخل خود صنف حسادت و رقابت است و همدیگر را مسخره میکنند. امام زمان(عج) اینها را درست میکند. هم با تعلیم و تربیت و هم با زدن به دهان بعضی از ما اینها را درست میکند. بچهای که با تربیت آدم نمیشود باید تنبیه بشود. طبیعت اشاره به ماورا الطبیعه است. دانشگاه غیر اسلامی میگوید طبیعت، طبیعت، طبیعت ولی دانشگاه اسلامی میگوید طبیعت، طبیعت، ماورا الطبیعه، طبیعت، ماورا الطبیعه، طبیعت، ماورا الطبیعه. یکی از پیشگوییها این است که در زمان حضرت علم طبیعت و ماورا الطبیعه هر دو گره خورده با هم به اوج میرسد. ما الان باید در عصر غیبت تلاش خودمان را در این مسیر بکنیم ولی آنجا این اتفاق کامل خواهد افتاد و بعد «و لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله...» و همه با هم تعهد کنیم که هر کس که به خدا باور دارد و میگوید خدا را قبول دارم این را بپذیریم که خداپرستی سازگار نیست با اینکه بخشی از انسان بر بخشی دیگر از انسانها مسلط باشند و برای آنها خدایی کنند. همه باید با هم برابر و برادر و تابع خداوند باشیم. «لا یتخذ بعضُناً بَعضاً ارباباً...» ارباب همدیگر نباشیم و همه برادر و خواهر باشیم و بندهی خدا باشیم. این کاری است که در زمان حضرت حجت اتفاق خواهد افتاد. اینها نمونههایی بود از مسائلی که خواستم عرض کنم در جواب اینکه فرمودند آیا تا قبل از ظهور این اتفاق میافتد یا نمیافتد. امام زمان(عج) حکم جدید و ارزشهای از اساس جدیدی نخواهد آورد. بله، اینقدر دین تحریف شده که اتفاقاً در روایت میگوید وقتی ایشان میآید خیلی حتی از مسلمانها و شیعهها میگویند این که اسلام و دین نیست. «یتأولون علیه بالقرآن...» همه علیه امام زمان قرآن میخوانند و در ضمن در یک روایتی دیدم راجع به حضرت سوال کردند که اولین گروهی که امام زمان(عج) به سراغ آنها میروند تا آنها را اصلاح کنند چه کسانی هستند و ایشان فرمودند شیعیان هستند. اول خود شیعه باید آدم بشود. اول خود شیعه باید شیعه بشود. بعضیها یک امام زمانی تصویر میکنند و با خود میگویند خب آقا که آمد و در شناسنامهی ما هم که شیعه نوشته شده و آقا بزن همه را تار و مار کن و سفره را بینداز تا ما هم بخوریم. در روایت میفرماید امام زمان(عج) اول به سراغ اصلاح کسانی میآید که مدعی امام زمان(عج) هستند. اول باید آنها اصلاح بشوند و بعضی از آنها در برابر امام زمان(عج) میایستند. بعد به سراغ مسلمین میرود و مسلمین را اصلاح میکند و بعد به سراغ بقیهی بشریت میرود. درگیریها در این مراحل اتفاق میافتد. من فکر میکنم یک علت آن این است که امام زمان(عج) اول باید به پیروان و به مدعیان پیروی و هم به کل جهان نشان بدهد که یک وقت حرفی که من میزنم، اسلامی که من میگویم، تشیعی که ما میگوییم، توحیدی که من میگویم، عدالتی که میگویم را با این چیزهایی که بعضیها مدعی آن هستند عوضی نگیرید و یک وقت نگویید امام زمان(عج) هم مثل همین مسلمانها و شیعیان است و فقط کمی بهتر است. نه، اول میآیم و روشن میکنم و مسائل را مرزبندی میکنم.
گفتهاند تمدنسازی از فکر من یعنی اینکه اگر امام زمان(عج) هم رفت اسلام به شیوهی انسانی عمل کند.
اتفاقاً همین اتفاق میافتد. یعنی وقتی که امام زمان(عج) میآیند و حرکت اصلاحی در سطح جهان صورت میگیرد طبق بسیاری از روایات حضرت از دنیا میروند یا شهید میشوند ولی جامعهای که ساختهاند به مسیر خودش ادامه میدهد. نه اینکه همه معصوم باشند.
ادامه دادهاند در حالی که ما میدانیم این غیر ممکن است چون پیغمبر خدا هم نتوانست.
اتفاقاً ویژگی امام زمان(عج) هم این است که کاری میکند که پیامبران هم نتوانستند آن را انجام بدهند. به این جمله دقت کنید و اگر نه میگویید پس امام زمان(عج) از همهی پیامبران بالاتر است. امام زمان(عج) کاری را به اذن خداوند خواهند کرد که پیامبران نتوانستند اما چرا نتوانستند؟ به خاطر ضعف پیامبران بوده است؟ نه، به خاطر ضعف جامعهی بشری بوده است. یعنی جامعهی بشری تا زمان حضرت به این بلوغ نرسیده که اصلاح بشود. این عمر بشر باید بگذرد و باید همهی تجربیات را بکند و تفاهم جهانی و ذهن و زبان واحد جهانی پیدا بشود که داریم به آن سمت میرویم. حتی ابزار جهانی و ارتباطات جهانی و انواع تجربهها اتفاق بیفتد تا کمکم دنیا زبان هم را بفهمند. ببینید تا 70، 80 یا 100 پیش نه اینکه ملتهای این طرف و آن طرف دنیا زبان همدیگر را میفهمند بلکه گاهی در یک شهر و در یک محله آدمها زبان همدیگر را نمیفهمیدند. نه زبان صحبت، بلکه زبان ذهنی را نمیفهمیدند ولی الان طور میشود که همه جای دنیا سوالات شبیه و نزدیک به هم میشود و پاسخهای شما قابل قبول و قابل فهم میشود. اینها به قضیه کمک میکند. پس ببینید آخرین جمله این است که میگویند اگر امام زمان(عج) یک معلمی است که این بشر را میتواند تربیت بکند پس چرا پیغمبران نتوانستند این کار را بکنند؟ جواب این است که آن بشری که پیامبران به سراغ او آمدند به لحاظ فهم و قابلیت درک مسئله بشر کلاس اول و دوم و مهد کودک بود و انبیا به لحاظ نظری آن بشر را رشد دادند. به لحاظ عملی این بشر همانقدر فاسد است. صالح هم هست و فاسد هم هست. حالا بشری که امام زمان(عج) با او مخاطبه خواهد کرد بشری است که نزدیک به دکتری است و حرفها را میفهمد. وقتی با این بشر حرف میزنی میفهمد. به عبارتی دیگر امام زمان(عج) طبق روایات وقتی خواهند آمد که دیگر ملتها در برابر او نایستند. در حالی که در زمان پیامبران خیلی از ملتها جلوی آنها میایستادند و نمیفهمیدند. پیامبر اکرم(ص) را در احد سنگ میزنند و دندان پیامبر(ص) شکسته است. یکی از خود مشرکین میگوید دیدم پیامبر(ص) خونین به زمین افتاده و چیزی میگوید. گفتم حتماً ما را نفرین میکند یا به ما فحش میدهد. جلو آمدم و دیدم میگوید «اللهم اغفر لقومی انهم لا یعلمون...» خدایا مردم من را ببخش که اینها نمیدانند و نمیفهمند که من برای خدمت به آنها آمدهام و من را میزنند. ولی امام زمان(عج) وقتی خواهد آمد که بسیاری از ملتها دیگر به این شکل نادان نخواهند بود. بله، قدرتهای فاسد هستند اما ملتها به سرعت به ایشان ملحق خواهند شد.
والسلام علیکم و رحمت الله.
هشتگهای موضوعی